بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 6494
کل یادداشتها ها : 2
عباس علم روی دستانت سنگینی می کند؟! عباس راه نزدیک است. تا میعادگاه فرسنگی بیش راه نمانده! عباس باید خود را آماده روزهای سخت کنی، حادثه ای در راه است! حادثه ای که حج، حاج حسین را نیمه تمام گذاشت! حادثه ای در راه است، حادثه ای که روز عرفه را پر از نیایش کرد و عید قربان را پر از تنهایی!!!
آه عباس محرم در راه است وبزودی کاروان به کربلا خواهد رسید و نینوا پر از کر و بلا خواهد شد!
آه عباس سنگینی بار علم را تحمل باید کرد که لحظه دیدار نزدیک است و تو در کنار شط فرات بار دیگر یاد آور برکه غدیر خواهی شد.
عباس علم را محکم و استوار در دست گیر که باید در چند روز آتی با بازوی علی گونه خود ذولفقار در دست گیری و تشنگی و جنگ و آه و ناله های حسین و خون و ..... .
آه عباس کربلا نزدیک است.
یا مهدی
خدای من سلام!
خدایا امروزم مثل چند روز گذشته با گناه کبره سپری شد! نمی دانم چرا هر گاه می خوام قدمی بسوی تو نزدیک بشم اتفاقی می افتد که گویی مرا فرسنگها از تو دور می کند! خدای من امروز نیز احساس می کنم فرسنگها از تو دور تر شده ام گویی بر تمام راههای منتهی به تو تابلوی عبور ممنوع زده اند!
ای یگانه معبود عالم بشریت به دستهای نحیف و پای لرزان و قلب سست و بی روحم بنگر، این اندام نا چیز طاقت آتش و خاکستر شدن را ندارند! خدای من می گویند دست و پا و تماماجزا و جوارح بدن هر لحظه ذکر تو را می گویند خدایا به همین لحظه که تماتم بدنم ذاکر تو هستند قسمت می دهم مرا یاری کنی و فرسنگها راه فاصله میانمان را به چشم بر هم زدنی تبدیل کنی!
ای معبود من میدونم بلاخره یک روز هم به من نظر می کنی! یعنی تمام امید من اینه که یه روز با اون نگاه نازت من رو نوازش کنی و من هم واسه نگاهت جون بدم وهر لحظه و هر ثانیه از ته دل فریاد بزنم:
خیلی با حالی خدا......